نویسنده: اکبر رضی زاده
منبع: راسخون




 

«شعر من آغاز مستمر وجود من است...»
روز دوم مهرماه سال 1310 شمسی سالروز تولد شاعر توانمند معاصر «منوچهر آتشی» است:
با شعر کوتاهی از او به شرح آثارش می نشینیم:

«روی کدام سنگ نشسته ای تو
با کی یکی شده ای؟
تا خیز بزنم
من هم از پایاب همین کوکب
به سمت حضور بدوی تو، و
با تو یکی شوم؟....»

بخشی از شعر «در امتداد نی لبک...» را از مجموعه «حادثه در بامداد» مرور کردیم. که گویای زبان و درونمایه ی شعری آتشی است.
منوچهر در روستای «دهرود» از توابع بوشهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در روستای خود به پایان رساند و برای ادامه ی تحصیل به بوشهر رفت و پس از پایان دوره اول متوسطه، عازم شهرِ شعر و شراب، یا بهتر است بگوییم «سعدی» و «حافظ» شد. دوره دوم دبیرستان را در دانشسرای مقدماتی شیراز تکمیل کرد.
از همان اوان جوانی شراره های عشق در قالب های شعری از وجودش شعله ور بود از سال 1332 با انتشار مقالاتی در نشریه هایی از جمله «خوشه»، «امید ایران»، «فردوسی» و ... فعالیتهای ادبی خود را آغاز کرد.
در سال 1333 هجری خورشیدی به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و برای تدریس راهیِ زادگاهش شد. شش سال به تدریس اشتغال داشت، پس از آن دوباره برای ادامه ی تحصیل به تهران رفت و در دانشسرای عالی در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، موفق به اخذ مدرک لیسانس شد و کار تدریس را تا هنگام بازنشستگی در تهران ادامه داد.
«منوچهر آتشی» علاوه بر شعر در زمینه ی داستان، خصوصاً ادبیات کودکان و نوجوانان نیز کارهای بایسته ای ارائه کرده است.
فرزندانِ طبع منوچهر بر اساس تاریخ ورودشان به بازار نشر کتاب عبارتند از:
1- آهنگ دیگر (مجموعه شعر، 1338) 2- آواز خاک (مجموعه شعر، 46) 3- فونتامارا (ترجمه رمان، 47) 4- دیدار در فلق (مجموعه شعر، 48) 5- جزیره دلفین های آبی، ترجمه داستان برای نوجوانان، 50) 6- مهاجران (ترجمه داستان 1350) 7- بر انتهای آغاز (مجموعه شعر، 50)
8- سرگذشت کشور کوچک (ترجمه داستان کودکان، 50) 9- دلاله (ترجمه نمایشنامه، 52) 10- لنین (ترجمه شعر 57)11- گزینه ی اشعار 65 12- وصف گل سوری (مجموعه شعر، 70) 13- گندم و گیلاس (مجموعه شعر، 70) 14- زیباتر از شکل قدیم جهان (مجموعه شعر، 76) 15- چه تلخ است این سیب (مجموعه شعر، 78) 16- حادثه در بامداد (مجموعه شعر، 80) 17- باران برگ ذوق (مجموعه غزل، 80)
18- خلیج و خزر (سه منظومه، 81) 19- اتفاق آخر (مجموعه شعر، 81) و...
در سالهای پایانی خدمت، ذوق و قریحه شاعری او را به رادیو و تلویزیون هدایت کرد و تا هنگام بازنشستگی در انتشارات سازمان صدا و سیما مشغول به کار بود.
اشعار این شاعر شوریده حال بسیار شیرین و پُر معنا هستند که هم در قالب های کهن و هم در قالب های آزاد و سپید سروده شده اند.
در شعرهایش، با وجود سالها دوری از محیط روستاییِ زادگاهش، صداقت و لطف روستایی کاملاً احساس می شود وخواننده گاهی با راوی شعر یا داستان هم آوا شده و خود را در خانه های کاه گِلی، یا در کنار چشمه های جوشان آب، و قارقار کلاغ های ده، همنفس و هم صدا می گردد.
این مقال را با دو بیت از شعرهای بسیار زیبا و دلچسب آتشی، به پایان می بریم

«ای شعر، ای سپیده مهتاب های دور
دامن بِکِش به مایه ی تاریک خاطرم
هر شب، چو دختران پریزاد رودها
عریان بیا، به جنگل خاموش دفترم»

سرانجام منوچهر آتشی در روز یک شنبه 29 آبانِ سال 84 در سن 74 سالگی بارِ سفر جاودانه را بست، و پیکر سنگین آرزوی او از بیمارستان سینای تهران، به زادگاهش «بوشهر» منتقل شد. با چند نقل قول از این شاعر شعر ناب جنوب کشور، یادش را گرامی می داریم:
* «شعرِ من آغاز مستمرِ وجود من است.» * «همه ی راه ها با آخرین قدم ها شروع می شود.» * «هر انسانی همیشه همانگونه به اوج می رسد، که نابود می شود...»